ترابر نیوز:
از سال 2003 و با شروع رکود جهانی شاخصهای بورس در جهان با شیب تندی
نزولی شد و آینده مبهم باعث خروج سرمایهها از بورسهای معتبر جهان گردید.
از سوی دیگر کاهش نرخ بهره برای تحریک سرمایهگذاریها تا زیر یک درصد، این
فرار سرمایه را شدت بخشید و در مدت زمان کوتاهی تمام اقتصادهای جهان را
تحت تأثیر مخرب قرار داد. این سرمایهها برای حفظ ارزش به سمت بورسهای
کشورهای دیگر از جمله ایران و نیز بازار فلزات گرانبها جریان پیدا کردند و
تبعات آن برای بورس ایران که تأثیرپذیری کمتری از اقتصاد جهانی داشت،
بسیار چشمگیر بود و باعث رونق مقطعی در بازارهای اوراق بهادار شد. از سوی
دیگر هجوم سرمایهداران به بازارهای فلزات گرانبها باعث شد در دهه گذشته
قیمت جهانی طلا چند صد درصد افزایش را تجربه کند.
اما دلایل اصلی افزایش و کاهش شاخص بورس در ایران چیست؟
1- ارزش پول ملی که متأسفانه در سه سال اخیر بر اساس آمارها تا 300 درصد
کاهش داشته است و چون سهام دارای ارزش ذاتی است، طبیعی است که شاخصها تا
سه برابر افزایش یابند. هنگامی که پول ملی بهواسطه برداشته شدن تحریمها و
بازگشت سرمایههای بلوکه شده تقویت شود شاخص سهام با بازدهی یکسان کاهش
مییابد.
2- اقدامات مخرب و غیرکارشناسی بانکها خصوصاً بانک مرکزی با افزایش لجام
گسیخته نقدینگی باعث ایجاد تقاضای کاذب شده است، چون انتشار چک پول به
میزان نامحدود و تولید اسکناس بدون پشتوانه برای تأمین هزینههای جاری،
مخالف اصول اولیه علم اقتصاد است و در هیچ کشوری تا به این اندازه به غیر
از ایران سابقه ندارد؛ اقدام مخربی که زمزمههای تکرار آن با وجود 900 هزار
میلیارد تومانی شدن نقدینگی باز هم به گوش میرسد.
3- نرخ بهره 20درصد تبعات بسیار ویرانگری داشت که برخی از آنها بهشرح ذیل است:
الف – چون رابطه بین سرمایهگذاری و نرخ بهره رابطهای عکس است و تعیین
این نرخ غیر کارشناسانه و غیر منطقی بود، باعث شد نه تنها سرمایهگذاری
جدیدی شکل نگیردبلکه میزان سرمایهگذاری منفی شود. برخی از صاحبان
سرمایههای مولد مانند کارگاهها و کارخانهها اقدام به فروش داراییهای
خود برای سرمایهگذاری در سپردههای بانکی و بهره بردن از سود بدون ریسک
بانکی کردند؛ اقدامی که به نوعی یک تحریم سرمایهگذاری داخلی بود و خیلی
زود با تحریمهای سرمایهگذاری بینالمللی همراه شد.
بنابراین در چنین وضعیتی شاخصهای کلان اقتصادی همانند نرخ رشد اقتصادی
منفی میباشد اما صعود شاخصهای بورس غیر عادی و نشان از نوعی بیماری
اقتصادی و نیز هیجانات کاذب دارد که دیر یا زود فروکش خواهد کرد چون نرخ
بازدهی سهام توان همراهی با هیجانات بازار را ندارد بهخصوص در شرایط رکود
اقتصادی و افزایش قیمت سهام و ثابت بودن بازدهی باعث افزایش شاخص P/E
میشود تا جایی که سرمایهگذاری در بورس نسبت به سایر سرمایهگذاریها غیر
اقتصادی میگردد. سرمایهگذاری به مثابه مادر اقتصاد است و هیچ فعالیت
اقتصادی بدون سرمایهگذاری متصور نیست. بورس هم از تبعات این نرخ بهره مصون
نبوده و بهعلت کاهش حاشیه سود در شرایط ثبات بازارها رغبت کمی برای خروج
سرمایهها از بانک برای ورود به بازارهای اوراق بهادار وجود دارد. رقابت
بانکها با بازار سرمایه نابرابر، مخرب و دارای عواقب کوتاه مدت وبلند مدت
بسیار بدی است.
در این میان با افزایش غیر منطقی نرخ بهره، هزینههای تأمین مالی به قدری
بالا رفته که تقریباً هیچ صنعتی توان پرداخت این هزینهها را ندارد. تمام
صنایع بزرگ و کوچکی که کمتر از نرخ بهره بازدهی داشته باشند فعالیت غیر
اقتصادی محسوب میشوند ودیر یا زود از ادامه فعالیت بازخواهند ایستاد. با
وجود تورم دو رقمی سود بازارهای بورس باید حداقل 35 درصد تعیین میشد تا
صرف ریسک لازم برای سرمایهگذاری و پوشش ریسک را داشته باشد؛ امری که دیر
یا زود رکود شدیدی را بر بورس تحمیل خواهد کرد چون همانگونه که عنوان شد در
بازار رقابت بینالمللی صنعتی وجود ندارد که بتواند فشار تورم 15درصد و
هزینههای تأمین مالی بیش از 28درصد را تحمل کند و سقوط قیمت و در نتیجه
نزدیک شدن قیمت سهام به ارزش ذاتی حتمی به نظر میرسد.
ب- هزینههای تأمین مالی جزو هزینههای تولید است که باعث افزایش قیمت
تمام شده محصولات و تورم میشود که این سیکل باعث کاهش قدرت خرید و در
نتیجه رکود میگردد. در این سیکل ناخوشایند هزینههای ثابت بهعلت کاهش
تولید افزایش مییابد و بسیاری از تولیدات غیر اقتصادی میشوند.
ج- و سوم آنکه بانکها و مؤسسات مالی در ایران از پذیرش ریسک خودداری
میکنند و تماماً ریسک را تولیدکنندگان باید تقبل کنند، این اقدام باعث
افزایش نرخ ریسک و کاهش امنیت سرمایهگذاری میشود. در این میان اقدام برخی
بانکهای دارای سپردههای ارزی در عدم پوشش نوسانات نرخ ارز، نمونهای از
اقداماتی است که امنیت سرمایهگذاری را در ایران با تهدید جدی مواجه
میکند.
4- رکود - تورمی حاکم بر اقتصاد ایران فشار شدیدی را بر تولیدکنندگان
وارد آورده است و اگر هزینههای نیروی انسانی منطقی شود کمتر صنعتی قادر به
ادامه فعالیت خواهد بود و تنها ابزار مؤثر بر رکود-تورمی، سرمایهگذاری
است. بهبود شاخصهای کلان بدون افزایش سرمایهگذاری ممکن نیست. هر چند
پولهای سوزان سرگردان در عرصه جهان هم در چنین وضعیتی کمکی نخواهند کرد و
موجب بروز بحران خواهند شد، همانگونه که در امارات و آسیای جنوبشرقی
اتفاق افتاد.
5- عدم استفاده از ابزارهای جدید مالی همانند ابزارهای مشتقه
سرمایهگذاران را در معرض نوسانات شدید بازار قرار میدهد و ابزاری که
پوششدهنده ریسک باشد در بازار اوراق بهادار ایران کمتر مورد استفاده قرار
گرفته است. در ایران لبه تیز ریسکها متوجه تولیدکننده است ولی در اکثر
کشورهای پیشرفته صنعتی جهان سپرهای حفاظتی مناسبی برای پوشش ریسک، توسط
خریداران ابزارهای مشتقه به وجود آمده است.
6- هیجانات بازار درایران بسیار شدید است. هجوم برای خرید هنگام صعود شاخص
و همچنین فشار برای فروش سهام هنگام نزولی شدن شاخص باعث ایجاد آشوب در
بازار میشود و در بیشتر موارد این هیجانات قیمتهای غیرواقعی را بر
تابلوهای بازار نقش میبندد که باید کنترل شود.
7- افزایش قیمت سهام و ثابت بودن بازدهی باعث افزایش غیرمنطقی شاخص p/e
شده تا جایی که این شاخص در برخی سهمها به بالای هزار رسیده و قطعاً
نارضایتی سهامداران و افزایش عرضه را به دنبال خواهد داشت.
آنچه مسلم است اینکه با رونق دوباره بازارهای بورس در جهان و رسیدن شاخص
بورس ایران به سقف قیمتها، احتمال بازگشت سرمایهها وجود دارد. از طرف
دیگر تقویت پول ملی و حذف تحریمهای بینالمللی کاهش شاخصهای بورس را شدت
خواهد بخشید. همچنین بسیاری از عاملهای اثرگذار صوری میباشند که از
کارایی بازار بهشدت میکاهد. اما اصلیترین مانع رشد سرمایهگذاری نرخ
بهره 20درصد و نرخ تسهیلات بانکی بیش از 28درصد است که در مقایسه با برخی
کشورها از جمله کشور چین بیش از پنج برابر را نشان میدهد که متأسفانه به
هیچ وجه امکان رقابت تولیدات داخلی با محصولات خارجی وجود ندارد اما معلوم
نیست چرا مسئولان اقتصادی کشور تمایلی برای کاهش نرخ بهره و تحریک
سرمایهگذاری در بازار سرمایه از خود نشان نمیدهند.
مجید گودرزی*مدرس مدیریت مالی دولتی